آخوندی، محمدجواد (02 اردیبهشت ۱۳۳۸– 16 اسفند ۱۳۶۲)، فرماندۀ گردان یدالله از تیپ امام موسی کاظم (ع) لشکر ۵ نصر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران.
محمدجواد فرزند مهدی در خانوادهای متدین در روستای اناران منطقۀ عربخانه(سرادران) از توابع شهرستان نهبندان* دیده به جهان گشود. پدرش مهدی کشاورز ودامدار و مادرش زربانو آهنی خانهدار بود. محمدجواد شش برادر و سه خواهر داشت و سومین فرزند خانواده بود. از دوران کودکی نزد پدر تلاوت قرآن را فرا گرفت، در خردسالی فردی مهربان و صمیمی بود و در انجام کارهای کشاورزی و دامداری به خانواده کمک میکرد (اداره ثبت احوال ... ؛ آهنی).
در سال ۱۳۴۴ ش، به دبستان حسینآباد شهرستان نهبندان رفت و در سال ۱۳۴۹ ش، تحصیلات ابتدائی را با موفقیت به پایان رساند. با وجود مسافت ۱۲ کیلومتری مدرسه تا خانه نسبت به حضور بهموقع خود و دوستانش اهمیت زیادی قائل میشد (همو؛ محمدزاده، ص ۱). پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، با وجود فشار فقر؛ برای ادامۀ تحصیل به بیرجند آمد، ضمن تحصیل به کار بنایی مشغول بود و از دسترنج خود امرارمعاش میکرد. پس از پایان تحصیلات راهنمایی در سال ۱۳۵۲ ش، محمد جواد دورۀ دبیرستان را در مدرسۀ شهید طالقانی در رشتۀ علوم تجربی تحصیل کرد (اداره آموزش و پرورش ... ؛ آهنی).
از آنجا که دورۀ دبیرستان محمد جواد مصادف با اوج نهضت مردمی علیه نظام ستمشاهی بود، او از این جوش و خروش به دور نماند و از هیچ تلاشی برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی فروگذار نکرد، بهطوریکه جزء نخستین افرادی بود که با به حرکت در آوردن دانشآموزان در تاریخ ۲ آبان ۱۳۵۷ تظاهراتی بر پا کرد، این حرکت تا پیروزی انقلاب ادامه یافت ۰۰۲). هنگامیکه امام خمینی (ره) دربارۀ فرار سربازان از پادگانهای نظامی پیام دادند، محمد جواد به کمک رجبعلی آهنی با تهیۀ لباس و مبالغ اندکی پول به فرار سربازان زیادی کمک نمود (همو؛ آخوندی؛ محمدزاده، ص ۱).
فعالیتهای او از نظر مامورین ساواک مخفی نماند. محمدجواد با اطلاع از قصد ساواک قبل از آنکه موفق به دستگیری وی شوند، مدت ۲۰ روز در پایین شهر در خانۀ یکی از دوستانش مخفی بود. پس از مدتی با تشکل جوانان پایین شهری و با ساختن مواد منفجرۀ دستساز با ماموران شهربانی و ساواک درگیر شد. آخوندی اصولاً گروهگرایی را مردود میدانست و اعتقاد داشت همه باید پیرو امام باشند (آخوندی). بعد از پیروزی انقلاب، بهمن ۱۳۵۷ ایشان در کمیتۀ انقلاب اسلامی به مدت سه ماه فعالیت داشت و در این سنگر به حراست و حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی در آن روزهای بحرانی همت گماشت (آهنیفرد، علیرضا).
محمدجواد آخوندی پس از تشکیل سپاه پاسداران در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۵۸ وارد این نهاد شد و جزء اولین گروه تشکلدهندۀ واحدهای مختلف سپاه در بیرجند بود. پس از گذراندن دورۀ آموزشی در سنگرهای مختلفی همچون مرزهای افغانستان، مناطق بلوچستان و شهرستان قاین، او مسئولیت آموزش نظامی بسیج سپاه شهرستان قاین را برعهده گرفت و کلاسهای آموزشی را برای جوانان و مردم برگزار میکرد، و با کمک به مبارزه با ضد انقلاب در آن شهرستان خدمت خالصانۀ خویش را به انقلاب اسلامی تداوم بخشید (همو؛ محمدزاده، ص ۲).
در این زمان آخوندی به برادرش گفته است: با خدای خویش پیمان بستم که تا منافق در شهرستان قائن* هست بند پوتین باز نکنم (آخوندی). آخوندی در شهرستان قائن با زهرا آهنیفرد از دبیران فعال و انقلابی بود در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۵۹ ازدواج نمود، مراسم ازدواج آخوندی ساده برگزار شد؛ که ثمرۀ ازدواجشان یک فرزند پسر است که چند ماه بعد از شهادتش به دنیا آمد (اداره ثبت احوال؛ آهنیفرد، زهرا). او از اولین نفراتی بود که بعد از طوفان شن در طبس حضور یافت و در زمان دستور بنیصدر مبنی بر بمباران و از بین بردن اسنادی که در هلیکوپترهای آمریکایی بود تا مرز شهادت پیش رفت تا از این کار جلوگیری کند (همو).
محمدجواد آخوندی مجدداً به بیرجند برگشت در مرکز آموزش ۰۴ در حالیکه جنگ با عراق مراحل ابتدایی خود را میگذراند، به آموزش نظامی نیروهای مردمی مشغول شد و مدت زمان شش ماه به جبهه غرب (کردستان) اعزام شد و پس از بازگشت از این ماموریت، در ادامۀ راه خستگیناپذیر و پُرتوانش مدت پنج ماه و نیم به یگان حفاظت از بیت امام خمینی (ره) پیوست. در این مدت آشنایی نزدیک با شخصیت والای امام خمینی (ره)به شدت او را تحت تأثیر خود قرار داد (محمدزاده، ص ۳).
با مراجعت از بیت امام و اقامتی کوتاه، بار دیگر راهی جبهه شد و در عملیلات آزادسازی ارتفاعات الله اکبر ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۰ حضور فعال داشت مدتی مسئولیت زندان انقلاب بیرجند را برعهده گرفت. پس از چندی مجدداً راهی جبهه شد و در بهمن ۱۳۶۱ فرماندۀ گردان «رعد» از تیپ ۲۱ امام رضا (ع) را برعهده گرفت. سپس خود را به «فکه» رساند و بهعنوان فرمانده گردان «اخلاص» در عملیات والفجر شرکت کرد. در این عملیات شاهد عروج دوست بزرگ و مخاصش، شهید«احمد رحیمی» بود (سپاه .. ، برگۀ مأموریت ... ).
آخوندی در عملیات والفجر ۴، ۲۷ مهر ۱۳۶۲ نیز بهعنوان فرماندۀ خطشکن شجاعانه نیروها را به سلامت از میدان مین عبور داد. در این عملیات وی رو به گردان کرد و گفت یک نیروی غیبی به من میگوید که ما از این میدان مین به سلامت عبور میکنیم، هنوز حرفش تمام نشده بود که یکی از بسیجیها با کاغذی به سراغ وی آمد. در این نامه نوشته شده بود: «برادر ایرانی! من افسر مینگذاری در این منطقه هستم، این مینها هیچکدام چاشنی ندارند، میتوانید با خیال راحت از این مینها عبور کنید» (همان، محمدزاده، ص ۴).
اما محمدجواد برای اطمینان روی مینها دراز کشید که بدنش چند مین را در برگرفت (آمفیفرد، علیرضا). پس از اتمام این ماموریت بهعنوان مسئول یگان حفاظت اطلاعات سپاه مشغول انجام وظیفه شد. آخوندی برای انجام ماموریتی به تهران و سپس به مشهد بازگشت و تصمیم گرفت به جای برگشت به بیرجند مجدداً به تهران رفت تا از آنجا به جبهه جنوب ۲۸ بهمن ۱۳۶۲ اعزام شود. در این هنگام در عملیات غرورآفرین خیبر در اسفند ۱۳۶۲ بهعنوان فرماندۀ گردان یدالله از تیپ امام موسی کاظم (ع) شرکت و با موفقیت در آزادی جزیرۀ مجنون و هورالهویزه سهیم و تا شهرهای علیشرقی و علیغربی و شط دجله و فرات پیش تاخت و در حالیکه در حلقۀ محاصره تانکهای عراقی گرفتار شده بود دلیرانه با آر پی جی بسیاری از تانکها را منهدم کرد تا اینکه سرانجام بر اثر اصابت گلوله تانک در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۶۲ در کنار شط دجله و فرات مظلومانه قامت استوارش به خون تپید و به فیض شهادت نائل گردید و سندی از مردانگی و شجاعت جوانان اسلام را در تاریخ خونبار انقلاب از خود به یادگار گذاشت (سپاه، گواهی ... ، محمدزاده، ص ۴).
پیکر مطهر شهید محمدجواد آخوندی مدت ۱۲ سال در جبههها بود که در سال ۱۳۷۴ ش، توسط دوستانش در گروههای تفحص شناسایی و منتقل و پس از تشیع در روز جمعه در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۷۴ در قطعۀ یک گلزار شهدای بیرجند کنار همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد (همان).
او فرماندهای دلاور و شوخ طبع بود، اعضای سپاه و دوستان او همواره به عنوان یک الگو از او یاد میکردند. قرآن، نهج البلاغه، مفاتیح الجنان و کتب شهید مطهری و دکتر شریعتی و همچنین رسالۀ امام خمینی (ره) از جمله حوزههای مطالعاتی آخوندی قلمداد میشد. آخوندی در فعالیتهای مذهبی خیلی تلاش داشتند. در آخرین روزهایی که به زادگاهش رفته بودند، پیشنهاد احداث مسجد را دادند و اولین نفری بودند که جهت احداث مسجد کمک مالی کردند (آخوندی، آهنیفرد، زهرا).
از لحاظ خصوصیات اخلاقی به خوشرویی و تواضع معروف بود و علاقۀ خاصی به اقشار مستضعف و محروم داشت. ایمان، اخلاص و از خودگذشتگی، ازجمله خصوصیات دیگر شهید بهشمار میرفت. او به این گفته که ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاء است اعتقاد داشت و بر همین اساس هم موضع میگرفت. همواره نمازش را به موقع و اول وقت میخواند و در مراسم مذهبی و ادعیه (دعای کمیل و توسل) شرکت فعال داشت (همان دو). به گفتۀ یکی از همرزمانش محمدجواد شبها را به راز و نیاز با خدای خویش میپرداخت و بعضی وقتها مشاهده میشد که مخفیانه لباس بسیجیان را میشست او اینگونه خدمتها را به فرماندۀ گردان و لشکر ترجیح میداد (لامعی). از شهید بزرگوار وصیتنامهای در دست نیست.تأکید کردند که من وصیت میکنم اگر من هم شهید شدم خدا را شکر کنید که من را قبول کرد و کارنامۀ قبولی دست من داد (آهنیفرد، زهرا).
مآخذ: اداره ثبت احوال شهرستان نهبندان، شناسنامه، مورخ ۲۰ آبان ۱۳۳۸، سند بش، موجود در اداره کا حفظ آثار و نشر ارزرشهای دفاع مقدس استان خراسان جنوبی؛ اداره آموزش و پرورش شهرستان بیرجند، گواهینامۀ تحصیلی دورۀ متوسطه، سند ۱ فروردین ۱۳۵۸، سند بش، موجود در همانجا؛ آهنی فرد، زهرا (همسر شهید)، مصاحبه با ایمانی، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ آهنی فرد، علیرضا (برادر خانم شهید)، مصاحبه با ایمانی، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ آهنی، زربانو (مادر شهید)، مصاحبه با امین کاشرفی، سند مورخ ۱۴ دی ۱۳۹۵، سند بش، موجود در همانجا؛ آخوندی، محمد ولی (برادر شهید)، مصاحبه ایمانی، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا؛ سپاه پاسداران انتقلاب اسلامی استان خراسان جنوبی، برگۀ مأموریت، سند مورخ ۳۰ شهریور۱۳۶۲، سند شم ۲۳۹۱۴-80-4، موجود در همانجا، همان، گواهی شهادت، سند مورخ ۳۰ اسفند ۱۳۶۲، سند بش، موجود در همانجا؛ لامعی، عباس (معاون شهید)، مصاحبه با مؤلف، سند مورخ ۱۳۹۹؛ محمدزاده، فهیمه، بحر بیساحل، ستارهها، ۱۳۸۶ش.